اخبار سایت
آرشیو
شماره پنجم نورهان خرداد 1391 (32)
شماره ششم نورهان مرداد1391 (36)
شماره هفتم نورهان آبان 1391 (25)
شماره هشتم نورهان دی 1391 (39)
شماره نهم نورهان بهمن 1391 (41)
شماره دهم نورهان اسفند 1391 (15)
شماره یازدهم نورهان اردیبهشت 1392 (17)
شماره دوازدهم نورهان مرداد 1392 (14)
شماره سیزدهم نورهان مهر1392 (17)
شماره چهاردهم نورهان دی1392 (19)
شماره پانزدهم نورهان فروردین 1393 (31)
شماره شانزدهم نورهان تیر 1393 (17)
شماره هفدهم نورهان مهرماه 1393 (29)
شماره هیجدهم نورهان دی ماه 1393 (18)
شماره نوزدهم نورهان خرداد1394 (31)
شماره بیستم نورهان مهر 1394 (29)
شماره بیست و یکم نورهان فروردین 1399 (45)
شماره بیست و دوم نورهان مهر1399 (31)
شماره ی بیست و سوم نورهان آذر 1399 (47)
شماره ی بیست و چهارم نورهان بهمن 1399 (82)
شماره ی بیست و پنجم نورهان فروردین 1400 (48)
شماره ی بیست و ششم نورهان خرداد 1400 (45)
شماره بیست و هفتم نورهان شهریور1400 (47)
شماره بیست و هشتم نورهان آذر 1400 (75)
شماره بیست و نهم نورهان خرداد 1401 (26)
شماره سی‌ام نورهان دی 1401 (29)
شماره سی و یکم نورهان آذر1402 (39)
تقویم
چهار شنبه ، 5 ارديبهشت ماه 1403
16 شوال 1445
2024-04-24
آمار بازدید کننده
افراد آنلاین : 84
بازدید امروز: 3085
بازدید دیروز: 3017
بازدید این هفته: 19049
بازدید این ماه: 19049
بازدید کل: 14887140
فرم ارتباط


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات



مروری بر شعر آنتا گونیست

                                    
                                        میترا سرانی اصل


مروری بر شعر آنتا گونیست

از حامد ابومعرف

 

پیوستگی میان عناصر شعر و مرزهای تجربی شاعر منجر به آمیختگی در زبان و ورود به مدخل های زیستی آن می باشد . رویدادهایی که در تجانس زندگی شاعر و در تلاقی عناصر جهان خارج اعتبار می یابند و تحت لوای ذهنیت وعینیت به تعامل با کنش های پیش آمده بر می آید .

     مجموعه شعر آنتاگونیست از حامد ابومعرف ( نشر نورهان ) را می توان به طرحی غالب از فراز و فرود در عرصه ی اجتماعی وافعال مرتبط با آن دانست که پیوستگی مستقیمی با ساختارهای اجتماعی و تجربیات فردی شاعر دارند .یکربندی شعر ابومعرف تخیل به نیت مندی روایت ، شیوه ای از زبان تجربی خود را  افاده می کند . وجود طنز ، تغزل ، کنایه استعاره و زبانی اروتیک از ابزاری هستند که به زبان شاعر تازگی و حیات می بخشد و ساختار شعر را از سنتی مرده دور نگه دارد تا بتواند در محملی از تاویل ها به کنش های اجتماعی بوجود آمده بپردازد .

تک گویی در عرصه ی شعر بی شک به جزِییاتی می پردازد که عمق بیشتری را در لایه های متن رقم می زند و شخصیتی که هنگام سخن با منش های رفتاری مختلف خود  روبرو است و آنرا بشکلی مصور نشان می دهد . خودگویی به شکلی دوگانه که در گفتار راوی منعکس است و کنش در کلام خود ایجاد می کند و همزمان با واقف بودن راوی بر گفتار خویش ، خود پاسخگوی آن نیز می باشد و با وضعیت موجود خود ، به مصالحه می رسد و ترجیح می دهد خلوت ، شلوغی های بوجود آمده در اتاق را بهم نریزد . کنایه در گفتار راوی اول بمثابه عطری که با بوی بدنش اشتباه می گیرد و یا لباسش را با پوشش ،همچنانکه در آغاز شعر شاعر به پوشیدن لباس و پوتین های خود اشاره دارد .شاعر به نوعی با خودآگاهی و اشراف بر پیرامونش به خودگویی می پردازد و البته به شکلی غیر مستقیم  . شاعربا این شکل از سیالیت ذهن  توانسته مخاطب را در انداموارگی شعر همراه کند و ذهن او را بدنبال عناصر ونشانه های درونی شعر بکشاند . تبادلی که بین راوی و مخاطب شکل می گیرد او را وادار می نماید تا بدنبال ابزار روان شناختی این عناصر درمتن به کند و کاش بپردازد .

- کفش هایی کتانی می پوشم

لباس هام گل و گشاد

گاهی اتو شده

عطر ادکلنم را با بوی بدنم اشتباه می گیرم    /  لباسم را با پوستم

گاهی رو به تلویزیون می نشینم

و زیر ناخن هایم را با ناخن تمیز می کنم

مکث  /  درمن   /  فرو

بر می گردم به خودم حرفی بزنم

لباس هایی می بینم که روی کاناپه ولو شده اند

خلوتشان را بهم نمی زنم . ص 7

 

شعر حامد به لحاظ معرفت شناسی و وجوه هستی آن دارای مولفه های درونی اند که بخوبی توانستند خود را درزایش عناصر همراهی کنند . شاعر بر ادراکات جهان هستی و تسلسلی که در این عرصه بوقوع می پیوندد ، آگاهی دارد و هر بارخود را در معرض محوریتی می بیند که می تواند بشکلی ناخواسته خود را زیر پا قرار دهد . زمان ، مکان ، فضا نمی تواندسرشت طبیعت را بر شاعر بپوشاند و در این چرخه حتی اگر بر آمال و آرزوهای خود جامه عمل بپوشاند ، می داند هر آن ممکن است پایش در زمین بماند و سقوط را تجربه کند . اما این سقوط به معنای ایستا نمی باشد و نقطه ی قوت شعر هم این نکته را تامین می کند که هر بار با له شدن ، نطفه ای بوقوع می پیوندد . نطفه ای  هم عرض و حجمی متفاوت . اما تسلط عینی شاعر بر خود ، هستی اش را در مرزهای پیرامونش دنبال می کند و نه فراتر از آن . زیرا دچار نوعی رخوت و بی انگیزگی شده است .

-من نطفه ام هنوز

هم وزن خودم

هم حجم شدن در این مرزها

بایدها  /  شایدها

چه می توانم غیر از این باشم ؟

وقتی پای سر به هوایم له ام کرده

شعر شماره هفت با قوت شروع می شود و خیالی که در شب شخم می خورد و از درز سیمان و دیوار هم رد می شود و زیر پتو کز می کند . استعاره ایی که به زیبایی سطرها دلالت می کند و دیگرگونگی را در خوانش احیا می کند . خوانشی که تنها در ادبیات می توانیم ناظر بر آن باشیم . و بر تجربیات ما از زبان می افزاید و چگونگی بودن مان را در این جهان آشکار می سازد . تجربه ای آشکار از عاشقانه ای بغایت پنهان . پنهان به جهت کاربرد ظرافت های کلامی و کارکرد زبانی و آشکار

بدلیل انکارناپذیر بودن وجوه عاشقانه ی آن . همانطور که درشعر اشاره شده فاصله گرفتن از ظرف ، از حرف و رفتن بسوی دلالت . هر چند شعر را در انتهای همین بند و با پتانسیل کافی می دانم و ادامه ی آن هم مزیدی بر شعر نمی بینم ، زیرا ساختار شعر تا بند چهارم فراگیر و به لحاظ فرم مکمل سایر بندها می باشد و ساختار را بقوت شکل داده اند .

ترکیب شخم خوردن خیال می توانست در تاریکی رقم بخورد . اما شاعر قرار دادن تاریکی بعنوان فاعل جمله و مفعول قراردادن خیال استفاده بهینه ای از دلالت معنایی آن و هم چنین آشنایی زدایی و کاربرد ابزار مقتضی را بکار گرفته است . خیال در جایگاهی که می تواند در ذهنی تربیت پذیر اثر گذار شود و به هر سویی رهنمون گردد . ذهنیتی که خود را به هیبت مادی نزدیک می سازد و ملموس می شود .

-خیالم را شخم می زند تاریکی

جوانه می زند از در

رد می شود از درز

از سیمان   /  کز می کند توی پتو  /  درمن

غلط می خورم    /   پشت به دیوار   /   از دیوار

فرار

از زخمی که بر تو دوخته ام

از لباس پرتم روی کاناپه

دستی که آب پای ساق های عریان می ریزد

فرار می کنم سمت بغلت

این طرح شکست خورده

به قالب رو به فراموشی رفته تنم ص 12

در شعر پانزدهم با مضمونی روبرو هستیم که موجب رنجش و دل آزاری ست و شاعر در اجرای زبانی خود به امری فرای مکان و زمان اشاره دارد که مضمون را فردیت بخشیده و از حیطه زبان شخصی خارج شده است . ابومعرف توانسته

گسست در جامعه ی پیرامون را نشان دهد بگونه ای که هر کدام از ما با آن درگیر هستیم . نموداری از تنش های اخلاقی جاکم در اطرافمان . مضمونی که شاعر بعنوان ابزاری برای نشان دادن و حفظ تمهیداتی در روابط انسانی از آن بهره می برد .نشانه ها و کدهایی که مخاطب را به پرده برداری از این لایه ها می نماید شاید چندان سخت و پیچیده نباشد اما به واقع سهل و آسان هم

نخواهد بود ، مگر بواسطه ی چند خوانش که همین امر لذت خوانش را بهمراه دارد . شعر در چارچوب فرمی خود و اجرای زبانی تمهیدات لازم را داراست و بیان ناشدنی .

منطق مجازی در این شعر و دلالت های ضمنی آن می تواند کلیتی روان پریشانه را به مخاطب عرضه کند که از زمینه اجتماعی ما منفک نمی باشد و یک مقوله ی حجمی را به ما نشان می دهد . در این شعر با دال هایی روبرو هستیم که وقتی به زنجیره ی ارتباطی آنها می نگریم امکان حضور گزاره های معنایی را هم در خود ایجاد کرده اند

مانند : تریج قبا ، برخوردن ،

کلاه چپی ، فیگور ، فخامت زبان ........

-به تریج قبای تو بیاویزم

بربخورم به خورم

که از زخم ها

عمیق ترینش را نمک از دست داده ام

که سفره تکانده اگر نمکی داشت ، داشت

بربخورم به ژستی

که فیگوری را

به تهوع بیاورد بالا

کلاهی که چپ شده روی تلی گوشت

چپ شده روی تسلسل یکجوندگی مفرط

مزین به طنینی از واژه ها

در بعضی از اشعار مانند شعر هفدهم شاهد تلاش جامع و وسیع برای احیای همه جانبه و نشان دادن وجوه هستی شناسانه یبرهه ای از زندگی هستیم . شعری که در بند اول با نگاهی اروتیک آغاز و در نظر مخاطب محتمل این شعر به همین منوال ادامه خواهد یافت . اما در بند دوم با حضور گزاره هایی مانند ذوب شدن فلز در فلز و یا ملودی کشدار آهن روبرو می شویم .

همچنین در ادامه با موری که برنج را همراه خود می کشد و این دایره با محوریتی که از تمام این امکانات برای حضور خرده روایت ها و امکان اقامت شان در این جهان هستی متبادر می کند ، استفاده کرده است . تناقض هایی که در ذات طبیعت نهفته ودر مولفه های زندگی انسان جاریست . در واقع حضور آنتاگونیستی که قصد قد علم کردن در قبال تمام مفاهیم کلان دارد وخواهان از بین بردن و قیام علیه روایت های سخت و محکمی ست که جهان پیرامون را به دو قطبی بودن تهییج می کنند . کنش مندی انسان در قبال رویدادها و خواسته ها و فهم ایجاد شده در برابر متن عامل مهمی برای گرد آمدن این گزاره ها می باشد .

-

اغوش تو

طعم تنومندی این بازو

به قوس لخت کمر

به دهان قرص دیوارها و تخت

گر می گیرد زن

فلز در فلز ذوب می شود

دود می کنند تاورها

ملودی کشدار آهن

ترانه ای از مرگ  ....و در بند آخر :

کنار پای مرد

در کارگاه   /   دانه ای برنج را   /  می کشد

مورچه تی   / تا  / چکه ای عرق    ص 26

خواست قدرت چنین بوده که از همه ی عناصر زیر دست خود برای به نظم در آوردن و پیاده کردن قواعد بتواند انسان

معاصر را جزیی از خاستگاه خود نماید و بر بدن او هم مسلط شود . مانند کارگری که در چارچوب مقررات باید به اراِئه ی توانمندی خود بپردازد . زندگی در این چارچوب یعنی سپردن خود به این ارزشها و کشیدن خط بطلان بر ذهن و زبان . برای به اجرا در آوردن این نیت از تمام ابزارهای تبلیغاتی ، مدیاها ورسانه ها استفاده می کنند تا انسان را در راستای خواست قدرت خود قرار دهند . البته غیر قابل کتمان است که قرار گرفتن دانش در مجاورت قدرت وبه واقع ساخت دانش در سلطه ی این قدرت قرار می گیرد تا بتواند با موجه قراردادن عناصر در راستای نیت مندی خود به ماحصلی که می خواهند در عرصه ی اجتماعی و سیاسی و فرهنگی برسند ، دست یابند . این قدرت مرگ تاکشتن روح و غرور مردم پیش می رود تا با بازداشتن آنان از آنچه آنان را در مقابل ساختار خود قرار می دهد بگریزند و یا بهتر بگویم سرکوب شوند و گاه به جنگ بین دولت ( قوانین )

ومردم تبدیل شود .دخالت مستقیمی که دولت در شیوه ی زندگی ، حوزه ی شخصی و کنش های آنان در برابر موقعیت موجود از آنان سر می زندو تابع کردن جمعیت در برابر قدرت خود .در عبارت کفش های متشخص براق و کفش های ایمنی خسته تقابل بین این دو عنصر گویای وضعیت موجود می باشد .شاعر کلمه ی متشخص را برای کفش بکار برده تا به حقیقت فرای این قدرت اشاره داشته باشد و کفش ایمنی خسته که شایدنمادی از له شدگی انسان و همین طور کفش نذار و مندرس و صدایی که دیگر در این راهروها شنیده نمی شود و نشانگرسرکوب صداهای شکل یافته در این اجتماع می باشند . این سرکوب که دیگر جنسیتی نیست و در واقع سرکوب صداهای مختلف می باشد و آگهی ترحیم را  پایانی برای خود می داند که در این دایره بدون هویت و تشخص به سر می برد .ابومعرف شعر را بخوبی می شناسد و می تواند تعامل بین فرم و زبان و ساختار شعر را احیا نماید . در شعرهای اومعمولا به حواشی و سطرهای زائد بر نمی خوریم . کاربرد افعال و زمان بندی شعر را  بخوبی استفاده می نماید . شاعر بیشتر بر طبیعت انسانی نظر دارد و مناسبت های ارتباط آن با اشیا پیرامون و نظام اجتماعی رویدادهایی که در این بستر می تواند تاریخیت بپذیرد و نگاهی ذاتی به دگرگونی های بوجود آمده در این راستا را بازتاب می دهد . همچنین شعرحامد از خصوصیت آندروژنی هم برخوردار است . ذهنیتی که می تواند گاه تلفیقی از یک اثر مردانه و زنانه باشد ، متنی  که کم و بیش در ذهنیت تاریخی ادبیات نمود داشته است .

-         میان این کفش های متشخص

براق   /   کفش های ایمنی خسته

راحت کنم خیال این راهرو را :

هیچ کدام از این صداها

دیگر   /  صدای کفش من نخواهد بود

یک کاغذ کوچک ترحیم را

مرگم .../ به تابلوی اعلانات اداره بچسباند ؟

اجازه هست ؟

 

وج        وجودراوی پنهانی در شعر به راوی اصلی مدد می رساند و راوی  اول از آن عنصر بعنوان مکملی در نهان  خویش استفاده می کند . بگونه ای که گاه بعنوان تقابل و گاه هم عرض همدیگر به سوژه نزدیک می شوند . این بعد چند وجهی بودن راوی نقطه ی تکثر و فهم بیشتر در متن را برای مخاطب ایجاد می کند و بر پایه کانونی چندگانه می توان خوانش متن را به پیش برد . در سطر : در تو می مانم تا برسد مرد تو ... اشاره ای از جز به جز داردی که در خودش قصد ادغام شدن دارد و همچنین می توان به آن مرد فکر کرد که چگونه شخصیتی قرار است راهی را کند تا به راوی اول برسد . اویی که رودخانه می شود تا معشوق رادر خود غرق کند و یامردی که بتواند در معشوق غرق...؟ این شبکه ی آهنگین عنصر غنایی خود را با نگاهی چند وجهی پیش می برد تا جایگاه کلیشه ای عاشق و معشوق رام بریزد و آن را به در هم آمیختگی یکدیگر به فراز می برد . در این شعر بعلاوه ی این که راوی فاصله ی خود را با متنفظ کرده و با نشان دادن شرایط فوق در نظر مخاطب عناصر را با یکدیگر در آمیخته و تلفیقی دو وجهی بوجود آورده است .

 

در تو می مانم

می مانم تا برسد از راه مرد تو

او را فتح کنم

لبش را که بر لبت می فشاری  ص 34

دوستت دارم ای که طعم رژت

بنشینم بعد بگویم از اشک هایی که او را مات

ترا

که من را مات

از شعرهایی که بی مادر متولد می کردم

دوست دارم از حرفی که به من

به او

هر مجالی از فهمیدن

به منی که دیگر دوستش نداشت ....ص 30

 

 

با آرزوی موفقیت برای حامد ابومعرف     میترا سرانی اصل 10 / 1400

 

 

                             






ثبت نظرات


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات