اخبار سایت
آرشیو
شماره پنجم نورهان خرداد 1391 (32)
شماره ششم نورهان مرداد1391 (36)
شماره هفتم نورهان آبان 1391 (25)
شماره هشتم نورهان دی 1391 (39)
شماره نهم نورهان بهمن 1391 (41)
شماره دهم نورهان اسفند 1391 (15)
شماره یازدهم نورهان اردیبهشت 1392 (17)
شماره دوازدهم نورهان مرداد 1392 (14)
شماره سیزدهم نورهان مهر1392 (17)
شماره چهاردهم نورهان دی1392 (19)
شماره پانزدهم نورهان فروردین 1393 (31)
شماره شانزدهم نورهان تیر 1393 (17)
شماره هفدهم نورهان مهرماه 1393 (29)
شماره هیجدهم نورهان دی ماه 1393 (18)
شماره نوزدهم نورهان خرداد1394 (31)
شماره بیستم نورهان مهر 1394 (29)
شماره بیست و یکم نورهان فروردین 1399 (45)
شماره بیست و دوم نورهان مهر1399 (31)
شماره ی بیست و سوم نورهان آذر 1399 (47)
شماره ی بیست و چهارم نورهان بهمن 1399 (82)
شماره ی بیست و پنجم نورهان فروردین 1400 (48)
شماره ی بیست و ششم نورهان خرداد 1400 (45)
شماره بیست و هفتم نورهان شهریور1400 (47)
شماره بیست و هشتم نورهان آذر 1400 (75)
شماره بیست و نهم نورهان خرداد 1401 (26)
شماره سی‌ام نورهان دی 1401 (29)
شماره سی و یکم نورهان آذر1402 (39)
تقویم
پنج شنبه ، 20 ارديبهشت ماه 1403
2 ذیقعده 1445
2024-05-09
آمار بازدید کننده
افراد آنلاین : 2029
بازدید امروز: 21103
بازدید دیروز: 3291
بازدید این هفته: 68275
بازدید این ماه: 160832
بازدید کل: 15028923
فرم ارتباط


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات



شعرِ خشم

                                         
                                                علی عرفانی



 


 

شعرِ خشم

 

خشم دیگر مال این حرفها نیست

خشم اصلن به این حرفها نمیخورد دیگر

خشم اگر به چشمهای ملت نگاه میکند در خیابانها

و همینطور که میبینید صدایش هم در نمیآید

باید دَرَش را گذاشت

خلع درجهاش کرد

دادگاه صحرایی

جایگاهش را گرفت

لختش کرد و انداختش توی بیابان

بعد برگشت درون شهر و

میزش را تصرف کرد

و امور مربوط به او را

به دست اکیپهایی که به این حرفها میخورند داد

گنگسترها، هفتتیرکِشها، هارلیدیویدسون سوارهایی که هر کدام دست کم یک جلد از کتابهای یک شاعری که ترجیحن ویلیام بلیک باشد را داخل کیفهایشان دارند، یک خاطره از پل ورلن در ذهنهایشان، وقتی داشته است آرتور رَمبوی جوان را با تیر میزده است، سرزمین هرزِ الیوت را خواندهاید؟ برگهای علفِ ویتمن را چطور؟ یه جایی توی یکی از شعرهاش هست که والت ویتمن رو میکنه به خودش و میگه: اُ والت ویتمن، تِیک مای هَند والت ویتمن، بدون شک کارش خیلی درسته، با اون ریشای بلند و پرترهی معروفش توی پیری که به هر زبونی اسمش رو گوگل کنی میاد بالا

خشم باید برود توی بار

خوب مست کند

اما اینجا که باری نیست ژوزه

پس خشم باید برود اول شمارهی یک ساقی به اصطلاح آب را گیر بیاورد

خشم باید دوم زنگ بزند و با آوردن اسم رمز

عملیات غیر قانونی و با جرم ِ بعضن اعدام را شروع کند ژوزه

اسم رمز همان اسم مُعَرف خودش است

و عملیات غیرقانونی هم گرفتن همان یک نصفِ لیتر عرقِ سگی

اما حالا تا بیاد یارو رو حالیش کنه که معرفش کیه و مثلن کودوم اِسی رو میگه وُ

مثلن همون قد بلنده، بچه فاز ۴ و پاتوقش پارک کنار اتوبانه

بعدش هم حالا منویِ که چه عرض کنم

حالا طوماری که چه عرض کنم

ساقی مورد نظر تک جنس موجودش را رو میکند وُ

چی میخای داداش؟ من فقط عرق کیشمیشم مونده

حالا خالیبندی  این اصن غیرز عرق کیشمیش تولید دیگهای نداره

لفظ میان دیگه

کار درستیه؟ جنسو میگم، ما امشب یه خورده زیادیم

خودم و دارودستهم

با پیتزای پیادهرو

دسر ِ دود

آسفالت ِ سوخاری

_وسط مجلس بودیم که یِیهو ریختن کشیدنمون پایین

سهاممونم تا خشتک سقوط کرد فرداش

خشم هم باید بیاید جزو بازی

خشم هم باید بیاید توی خیابان

مثل یک فرد عادی

خشم باید بیپولی را درک کند

خشم باید هر ماه منتظر حقوق ماندن و عاقبت همان چند تومن را هم نریختن و با سیوچهار سال سن دوباره مثل نوجوانیها در دوراهیِ برم به بابام بگم یا خودم دس کنم تویِ کیفش گیر کردن را بچشد، حالا بابامه دیگه، منم بچهشم، راه دوری نمیره که اینجوری نِگا میکنید

خشم باید بفهمد معنی این حرفها چیست

خشم باید بیشتر از این حرفها را بفهمد

خشم باید سوار گاری بچهی هفت هشت سالهی زبالهگرد شود

بیاید از برجهای شیک خود پایین

و پرچم خود را دوباره ببرد بالا

بیاید با مردم قدم بزند و

آنها را دور هم جمع کند

با مزهی لوتی خاک است خودم را آرام میکردم

با حالا دیگر خیلیها مثل من هستند خودم را آرام میکردم

با وقتی دلار به 33 هزار تومان میرسد

با وقتی طلای 18 عیار به رقم بالای یک میلیون و 500 هزار تومان در هر گرم

بگذارید مثال جمعوجورتری بزنم

ازین بیسکوییت چند سانتیمتریها

رنگارنگها

کوچولوها

با وقتی قیمت آنها هم، یعنی قیمت یک چُسه بیسکوییت، ریزترین خوردنیِ مارکتها به ۲ هزار تومان میرسد

با همهی اینها بود که خودم را آرام میکردم

یعنی با خود ِ بدبختی

مازوخیسم ِ مهندسی شده

اما باز هم انگار

هیچکس راه نمیافتد که برود کجا

و شعاری که تا حالا بلد نبوده است را در تنهایی سر دهد

خشم دیگر مال این حرفها نیست

خشم باید یک کام علف دود کند تنها







ثبت نظرات


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات