اخبار سایت
آرشیو
شماره پنجم نورهان خرداد 1391 (32)
شماره ششم نورهان مرداد1391 (36)
شماره هفتم نورهان آبان 1391 (25)
شماره هشتم نورهان دی 1391 (39)
شماره نهم نورهان بهمن 1391 (41)
شماره دهم نورهان اسفند 1391 (15)
شماره یازدهم نورهان اردیبهشت 1392 (17)
شماره دوازدهم نورهان مرداد 1392 (14)
شماره سیزدهم نورهان مهر1392 (17)
شماره چهاردهم نورهان دی1392 (19)
شماره پانزدهم نورهان فروردین 1393 (31)
شماره شانزدهم نورهان تیر 1393 (17)
شماره هفدهم نورهان مهرماه 1393 (29)
شماره هیجدهم نورهان دی ماه 1393 (18)
شماره نوزدهم نورهان خرداد1394 (31)
شماره بیستم نورهان مهر 1394 (29)
شماره بیست و یکم نورهان فروردین 1399 (45)
شماره بیست و دوم نورهان مهر1399 (31)
شماره ی بیست و سوم نورهان آذر 1399 (47)
شماره ی بیست و چهارم نورهان بهمن 1399 (82)
شماره ی بیست و پنجم نورهان فروردین 1400 (48)
شماره ی بیست و ششم نورهان خرداد 1400 (45)
شماره بیست و هفتم نورهان شهریور1400 (47)
شماره بیست و هشتم نورهان آذر 1400 (75)
شماره بیست و نهم نورهان خرداد 1401 (26)
شماره سی‌ام نورهان دی 1401 (29)
شماره سی و یکم نورهان آذر1402 (39)
تقویم
جمعه ، 21 ارديبهشت ماه 1403
3 ذیقعده 1445
2024-05-10
آمار بازدید کننده
افراد آنلاین : 2014
بازدید امروز: 1972
بازدید دیروز: 21757
بازدید این هفته: 70901
بازدید این ماه: 163458
بازدید کل: 15031549
فرم ارتباط


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات



دو ر می‌فا سل لا سی

                                           
                                                 طلوع جهانشاهلو



 

طلوع جهانشاهلو

 

1

لبهایش به صورت عمودی روی گونهاش بود

ثابت مانده بود در تکرار

دو ر میفا سل لا سی

حریر قرمزی لختیاش را زیبا کرده بود

رقص دو نفرهی لوسیفر و زیباترین حوری

سیاست فاشیستی تنش هر مردهای را به حسرت وا میداشت

گفت دو ر میفا سل و از لبهایش خون ریخت

میخواست غرق شود

در فروچالهای از خون 

اما تمام عمرش در لحظهی سقوط گیر کرده بود

دو ر میفا سل لا لا

لا لایی بخوان برای من که مرده ام

آه، پدر روحانی

مرا با خون پریها غسل بده 

دو ر میفا سل لا به لای رحم

 نطفهی دختری خودسوزی میکند و آتش از لبهای روی گونه اش میزند بالا

آیا تو را هم از دست خواهم داد؟

لطفا مرا از حنجرهات بالا بیاور

شاید در بند ناف جا مانده ام

شاید رفتنم از سی به دو  فقط توهم بود

لوسیفر توی گوشی حوری گفت:

این چرخه را در لولههای تخمدان متوقف کن

پدر روحانی پیپ را میجوید و از از دهانش شیر میچکید

مرا به بسترِ احتضارِ تعليق بخوان در شبى كه ماه كامل است

پدر به صورت زن مرده دست کشید

 لبهای باز مانده روی گونهاش را بست  و گفت: دو ر میفا سل لا سی... حافظه را از سرت جدا کن مثل تکهچربیِ چسبیده به گوشت بعد تیغهی آن چاقو را بلیس و طعم یادهای بریدهشده را بچش

با سری سبکشده بخواب و هیچ خوابی نبین...

 

 

 

 

2

تو در نیستی من شکل گرفته ای

تو نیستی اما همیشه خواهی بود

تو نیستی و ساحرهای که موهای طلایی بچگیام را در خاکستردان طلسم کرده بود گفت که طالع من این بود

تنها نگاهم کن و ببین

همه چیز برایم تکراری ست

تکراری عذاب آور، خاموش

من در برزخم

اما تو آنقدر مهربانی که تیر خلاص را بزنی

در توهم قرصی که از دهان تو میمکم

مردی شاید هم زنی نزدیک میشود

دوربین به دست دور خودش میچرخد

و پشت سر هم تکرار میکند

دوم شخص من مرده است

دوم شخص من مرگ است

در مسخ شدنی ناپایدار

 تاریکی را در نبود من در وجودت حل کن

از من نترس

من در زوالی ابدی

با زبانی از سکوت میخواهمت

تو مثل نیرویی نامرئی در سکوت متلاشی شب به من هجوم میآوری

تو شبیه هیچکس نیستی

وقتی ناامیدانه اینستاگرام را رفرش میکنم

زنگ میزنی و اولین جملهات این است:

_حرف بزن که با صدات جلق بزنم.. 







ثبت نظرات


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات